شنیدن صدای اذان در ماه توسط نیل آرمسترانگ

یافارس الحجازادرکنی عشقست ابوالفضل

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ یافارس الحجازادرکنی عشقست ابوالفضل خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

شنیدن صدای اذان در ماه توسط نیل آرمسترانگ

 

نیل الدن آرمسترانگ (به انگلیسی: Neil Alden Armstrong) فضانورد آمریکایی متولد ۵ اوت ۱۹۳۰، نخستین انسانی است که طی ماموریت آپولو ۱۱ در ۲۰ ژوئیه ۱۹۶۹ (۲۹ تیر ۱۳۴۸) بر کره ماه گام نهاد.
نخستین پرواز فضایی آرمسترانگ با جمینای ۸ در سال ۱۹۶۶ بود که وی به عنوان فرمانده عملیات انجام وظیفه می‌کرد.


دکتر نیل آرمسترانگ اولین انسانی که روی ماه قدم گذاشت با اون جمله مشهور"این قدمی کوچک برای بک انسان اما گامی بلند برای بشریت است. وی در 82 سالگی در گذشت.نیل آرمسترانک و باز آلدرین تنها انسان هایی هستند که فرصت کردند سه ساعت روی ماه گام بردارند.

 

 

متن زیر مصاحبه اوريانا فالاچى خبرنگار معروف ايتاليايى با آرمسترانگ است.

خبرنگار: جناب نیل آرمسترانگ! چطور شد که تو مسلمان شدی؟

آرمسترانگ: داستان اسلام آوردن من مفصل است.

خبرنگار: ممکنه از شما خواهش کنم که این جریان را بیان نمائید؟

آرمسترانگ: بله! من پس از برگشتن از ماه به کشورهای اسلامی سفر کردم، روزی که در قاهره بودم و از کنار مسجدی رد شدم که صدائی توجه من را جلب کرد، پرسیدم این چه صدائی است؟ گفتند اذان مسلمانان، من به شدت تحت تأثیر این صدا قرار گرفتم. می‌دانید؛ عین این صدا را در کره‌ی ماه شنیده بودم. اینجا بود که به حقیقت اسلام پی بردم.

خبرنگار: شما چگونه اون صدا را شنیدی؟ مگر لباس مخصوص بر تن شما نیست؟ چطوری شما صدای بیرون را شنیدی؟

نیل آرمسترانگ: در ماه راه می‌رفتم دیدم لباس مخصوص فضانوردان مانع از قدم زدن درست و راحت من است، بنابراین، تصمیم گرفتم که همانجا از تنم بیرون بیاورم و با زیرپوش و زیرشلواری در ماه قدم بزنم، که با در آوردن لباس‌ها و کلاه مخصوص، صدای دلنشینی را شنیدم.

خبرنگار:آیا آن صدای، دلنشین مانند همان صدایی بود که در کره ماه شنیديد؟در این هنگام اشک در چشمان نیل آرمسترانگ حلقه زد و قادر به ادامه‌ی این مصاحبه نشد!

 


همه شما نیل آرمسترانگ را می شناسین و میدونین اولین آدمیه که قدم بروی کره ماه گذاشت.

بعد از چند سال جو افتاد که نیل آرمسترانگ دیوانه شده و اضافه کردند که چون جاذبه ماه از زمین کمتر بوده این بیچاره قاط زده!

در سال 1984 میلادی یک روزنامه از الجزایر مطلبی را پخش کرد که سازمان سیا در مورد این موضوع نتونست سکوت کنه و مجبور به جواب دادن شد. تیتر این خبر و متن آن این بود :

اگرچه شغلش را از دست داد اما خدایش را پیدا کرد

 

روزنامه «استار» چاپ مالزى اخیرا این موضوع را نیز 2 باره اعلام كرد . «استار» گزارش كرد كه تغییر مذهب او پس از آنكه فهمید صداى عجیبى كه به هنگام قدم نهادن بر ماه شنیده صداى «اذان‏» بوده است كه مسلمانان در وقت دعوت به نماز ادا مى‏كنند .

وقتى براى اولین بار او صدا را شنید فكر كرد كه گوشهایش چیز دیگرى شنیده و از این تجربه‏اى كه برایش پیش آمده بود، فوق‏ العاده متعجب شد . به هنگام بازگشت از سفر فضایى و سفر به كشورهاى مختلف جهان، یكى از جاهایى كه مورد بازدید آرمسترانگ قرار گرفت، پایتخت مصر، شهر قاهره بود كه مجددا آرمسترانگ همان صدا را با همان كیفیت كه در ماه شنیده بود شنید و وقتى كه از یكى از مصریانى كه او را همراهى مى‏كرد درباره صداى مورد نظر پرسید به او گفته شد كه این صداى اذان است كه مسلمانان به هنگام دعوت به نماز مى‏گویند . او كاملا مبهوت شده بود چون این دقیقا همان صدایى بود كه عینا در ماه شنیده است .

پس از این اتفاق بود كه آرمسترانگ تصمیم گرفت درباره مذهب چیزهایى یاد بگیرد (تحقیق كند) و سرانجام اسلام را پذیرفت . بنابر گزارش استار در نتیجه این اقدام (پذیرفتن اسلام) آرمسترانگ شغلش را از دست داد و بنابر گفته او «خداوند» را یافته بود و بنابراین از دست دادن شغل نمى‏توانست مهم باشد .

طبق گفته این روزنامه :

 قرار نبود که سفینه فضایی آرمسترانگ روی کره ماه فرود بیاد اما بدلیل پاره ای اشکال، فرود آن بر روی ماه اجباری شد. با فرود سفینه مأموریت به آرمسترانگ داده شد تا از سفینه خارج شده و به بررسی مشکل بپردازد. آرمسترانگ که سرشار از غرور از این قدمگذاری شده بود ناگهان به زمین این پیام را مخابره میکند:

آیا مرا به بازی گرفته اید و برای من صدای خواندن مردی را مخابره میکنید که با لحن و صوت عجیبی میخواند؟

برای مدتی از او اصرار و از زمینیان انکار که ما پیامی به این شکل که تو میگویی مخابره نکرده ایم.

آرمسترانگ به زمین بازگشته و به افتخار این تولد که برای علم بوقوع پیوسته بود بصورت میهمان به کشورهای مختلف از سوی آمریکا مسافرت میکند. و چند سالی به این منوال میگذرد تا اینکه نوبت سفر به مصر میشود.

در زمان ظهر آرمسترانگ در خیابانهای شهر قاهره در گردش بود که به ناگاه در جای خود میخکوب میشود. بله صدایی را که در روی کره ماه شنیده بود اینجا نیز بوضوح شنیده میشد با این تفاوت که اینبار همه آن صدا را می شنیدند و یکی از همراهان او گفت این صدای اذان است که مخصوص نماز برای ظهر مسلمانان است...

 

 

بررسی ماجرا :

با جستجو در اینترنت یکی از سایت ها مدعی شده که با نوشتن نامه به آرمسترانگ ماجرا رو جویا شده و در جواب آرمسترانگ شنیدن صدای اذان را تکذیب کرده ...

http://www.sunniforum.com/forum/showthread.php?37976-Neil-Armstrong-didn-t-hear-the-Adhan-on-the-moon!

فایلهای صوتی هم که ناسا از ماموریت آپولو 11 در وب سایتش قرار داده ، به هیچ گونه صدای غیرعادی اشاره نکرده وحتی متن مکالمات فضانوردان آپولو11 هم بصورت نوشتاری قرار داده :

http://www.hq.nasa.gov/alsj/a11/a11.step.html

و بعضی سایت ها هم نوشتند که آرمسترانگ مسلمان نشده بود !

http://www.thearabdigest.com/2012/08/neil-armstrong-never-converted-to-islam.html

http://wikiislam.net/wiki/Neil_Armstrong_%28Conversion_to_Islam%29

در مورد این که آیا آرمسترانگ واقعا صدای اذان شنیده یا صدایی مشابه آن ، اختلاف نظر زیاده....

چون ماه جو نداره پس امکان شنیدن هیچ صدایی وجود نداره، ولی آرمسترانگ مدعی شده با عدم وجود جو ، موقع پیاده روی در ماه صدای کلماتی با زبان ناشناخته رو شنیده که بعدا پس از بازگشت به زمین متوجه شده که صدای اذان بوده...

ولی چرا باید آرمسترانگ این ماجرا را تعریف و بعد از مدتی تکذیب یا سکوت کند! یا آیا واقعا آرمسترانگ چنین مصاحبه ای با خبرنگار ایتالیایی داشته ؟

تنها منبعی که به موضوع شنیدن صدای اذان و مسلمان شدن آرمسترانگ پرداخته ظاهر 2 روزنامه الجزایری و مالزی به نام "استار" می باشد.

در وب سایت شخصی اوريانا فالاچى خبرنگار معروف ايتاليايى، همچین مصاحبه ای (مصاحبه اول پست) با آرمسترانگ وجود ندارد!

 

 

 

http://www.oriana-fallaci.com/armstrong/intervista.html

مصاحبه ای که در وب سایت این خبرنگار هست به این شرح است :

«پیرسوم‏» سى و چهار سال داشت و به نظر مى‏رسید برادر كوچك «جان گلن‏»  است . همانطور مثل او موطلایى، كمكى و راحت . حتى مثل جان گلن، در اوهایو به دنیا آمده بود . فقط سیاستمدارى و زنده ‏دلى گلن را نداشت و شانه‏ هایش به طور عجیبى خم شده بود . لبخندى بیحال و صدایى خشك داشت . اسمش «نیل آرمسترانگ‏» بود و او را از گروه دوم انتخاب كرده بودند .

نكته جالب توجه در او این بود كه از یك محیط نظامى نمى‏آمد . غیر نظامى بود . تنها فضانورد غیرنظامى كه توانستم با او مصاحبه كنم . نشستم، نشست . سرفه كردم، سرفه كرد . سیگار بهش تعارف كردم، سیگارى بهم تعارف كرد . سیگارش را آتش زدم، سیگارم را آتش زد . موزیك متن:

- «آقاى آرمسترانگ، چقدر برایم جالب است . شما نظامى نیستید!» 

- من در ناسا، مهندس الكترونیك و خلبان جت‏ بودم . چندان با نظامى بودن تفاوتى ندارد . منظورم این است كه زندگى انضباطى نظامى را چشیده ‏ام و براى رفتن به پروازهاى فضایى، انضباط اولین شرط است . علاوه بر این، نظامی ها را بخاطر اینكه بر ما برترى داشته باشند، انتخاب نمى‏كنند . دلیل انتخاب آنها این است كه آنها همگى دسته ‏بندى شده و قبلا انتخاب شده ‏اند . در نتیجه، براى انتخاب كردن از میان آنها، كار خیلى آسانتر است و بعد هم، اعتماد به نظامى بودن، به من هم اعتماد كردند، من سالهاست كه در ناسا هستم .

- پس فضانورد شدن باید فوق‏ العاده باعث‏ خوشحالى شما شده باشد . 

- گمان نمى‏كنم . اجازه بدهید كمى فكر كنم .

- تا بحال فكرش را نكرده بودید؟! 

- براى من، بسادگى فقط یك تغییر محل ادارى بوده است . قبلا دفترى داشتم . حالا هم در اینجا دفترى دارم . بله، به نظرم از این كار راضى هستم . درجه گرفتن همیشه باعث‏ خوشنودى است ولى از لحاظ ادارى، فرقى نمى‏كند، من آدم جاه‏ طلبى نیستم، فقط مایلم كه این برنامه با موفقیت انجام گیرد . آدم شاعرمنشى نیستم .

- در نتیجه اهل ماجراجویى نیستید . 

- به هیچ وجه . من از خطر بیزارم . مخصوصا اگر یك خطر بیهوده باشد . خطر بدترین قسمت‏ شغل ماست . احمقانه‏ ترین جنبه آن است . چطور ممكن است‏یك حقیقت عادى تكنولوژى را ماجراجویى نامید؟ به نظر من راندن یك سفینه نباید خطرناك باشد . درست همانطور كه یك آبمیوه ‏گیرى برقى نباید خطرناك باشد هدایت‏ سفینه نیز نباید خطرى داشته باشد . با در نظر گرفتن این نظریه بحث درباره ماجراجویى و رفتن به فضا فقط به خاطر رفتن به فضا پیش مى‏آید .

- تصور مى‏كنم اگر به آسمان نروید متاسف خواهید شد .

- البته، ولى خودم را هلاك نمى‏كنم . دق نمى‏كنم ... و اصلا حاضر نیستم بروم آن بالا و دیگر به زمین برنگردم . مگر اینكه از لحاظ فنى لازم باشد، به عبارت دیگر خلبانى جت‏ خطرناك ولى از لحاظ فنى لازم است . مردن در فضا یا در روى ماه از لحاظ فنى لازم نیست ...

- آقاى آرمسترانگ، شما سالهاى جوانى خود را تماما در ناسا گذرانده‏ اید؟

- در سفر گذرانده‏ ام; اروپا، آسیا، آمریكاى جنوبى، در نتیجه آنچه دیدنى بوده دیده‏ ام . هر چه فهمیدنى بوده فهمیده ‏ام و حالا هم در اینجا هستم . ساكت و آرام، سر میزى نشسته‏ ام تا یك كار جدى انجام دهم .

- بهتر است از شما خداحافظى كنم . باید بروم در چرخ گریز از مركز . 

- آقاى آرمسترانگ اصلا به حال شما غبطه نمى‏خورم!

- بله خیلى بدچیزى است . از تمام این فضا یا از این آزمایش بیشتر از همه نفرت دارم . ولى از لحاظ فنى لازم است .

 

خارج از این بحث ها ، بعضی دانشمندان،منجمان و نویسندگان حتی سفر به ماه توسط آپولو 11 و قدم نهادن آرمسترانگ بر روی کره ماه را دروغ بزرگ ایالات متحده می دانند، و معتقدا با امکانات آن زمان امکان سفر و فرود در ماه نبوده ....

البته خود آرمسترانگ اشاره کرده که خیلی ها می خواهند به هر نحو ممکن ماموریت آپولو  11 را زیر سوال ببرند...

به نظر من اگر آمریکاییها به ماه سفر نکرده بودند مطمئنا روسها متوجه این قضیه شده و لو می دادند، مگر این که پشت پرده در مورد این موضوع توافق کرده باشند! که امکانش ضعیفه!

ضمنا بر روی کره ماه دستگاههای لرزه نگاری نصب شده که بدون فرود انسان امکان نصب و تنظیم آنها با کاوشگرها سخته ...

ولی از طرف دیگر ، دوربین های فضایی ناسا که قادرند از کهکشانهایی با فاصله چند میلیارد سال نوری تصویر و فیلم بگیرند چرا تا به حال نتوانستند از پرچم و سایر تجهیزات نصب شده در ماه تصویر و فیلم بگیرند....

 

 

نظر شما در این مورد چیست ؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 14 / 3 / 1394برچسب:,

] [ 11:59 ] [ محسن حسنزاده ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه